زندگینامه شهید ناصر عبدالهی فرمانده توپخانه لشکر 32 انصار همدان
ناصر عبدالهی اول مرداد ماه سال 1342 در روستاي «شاهنجرين» شهرستان رزن از توابع استان همدان در خانواده ای مذهبی و حسینی به دنيا آمد. پدر و مادرش به مسائل شرعی و اعتقادی بسیار اهمیت می دادند و نسبت به کسب لقمه حلال و پاک بسیار حساس و معتقد بودند.
ناصر از همان كودكي به همراه پدرش در مراسم های مذهبي و عزاداريهاي ائمه اطهار (ع) با شوق و علاقه شركت ميكرد و یک پای ثابت هیات های حسینی بود تا روح و جانش با مکتب آل الله آشنا شد.
با استعداد بود و علاقه زیادی به درس خواندن داشت اما پس از دوران ابتدائی به دلیل کمبود امکانات، ضعف مالی خانواده و همچنین نبود مدرسه راهنمایی و دبیرستان در روستای محل سکونت، مجبور به ترك تحصيل شد.
برای کمک به امرار معاش خانواده همراه برادرش راهی تهران شد و از همان نوجوانی کار و تلاش را آغاز کرد.
سال های مبارزات مردم ایران با رژیم شاهنشاهی مصادف بود با دوران نوجوانی ناصر و او نیز همراه با دیگر جوانان و نوجوانان و همپای مردم انقلابی ایران با رژیم طاغوت به مبارزه برخواست و در این راه از هیچ اقدامی فروگذار نبود.
پس از بازگشت به زادگاهش و با پيروزي انقلاب اسلامي با هدف کمک به محرومان و مستضعفان، به ارتش 20 میلیونی بسیج رزن پیوست و با جدیت تمام مشغول کمک به محرومان و همراهی با ارگان های خدمت رسان به مردم شد.
با آغاز جنگ تحمیلی به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و در سال 1360 به طور رسمی لباس سبز پاسداری به تن کرد.
با عضويت در سپاه همدان و گذراندن يك دوره آموزشي به جبهه سرپل ذهاب اعزام شد. بنا به استعداد و توانایی که داشت به واحد خمپاره انداز جبهه سرپل ذهاب معرفي شد و به دليل هوش و قدرت فوق العادهاش پس از طي آموزش اوليه به عنوان فرمانده قبضه خمپاره 120 mm و سپس با حفظ سمت به سمت فرمانده ديدباني واحد خمپاره انداز منصوب شد.
سال 1361به سمت قائم مقام فرمانده واحد خمپاره انداز منصوب شد. بعد از آن آموزش هاي ديدباني، نقشه خواني، خمپاره و توپخانه را در مركز آموزش هاي نظامي ابوذر با موفقيت و رتبه عالي گذراند.
در سال 1362 همزمان با تأسيس لشكر 32 انصارالحسين (ع) مسئوليت واحد خمپاره و واحد ضد زرهی اين يگان را به عهده گرفت. پس از مدتي به واسطه كفايت و قابليتهايش از طرف فرماندهي لشكر به فرماندهي واحد توپخانه لشکر منصوب شد.
ناصر عبدالهي از زمان ورود به سپاه تا لحظه شهادت دست از تلاش و کوشش در راه اعتلای اسلام و انقلاب برنداشت و از تمام لحظات زندگی خود برای خدمت به ایران اسلامی استفاده کرد.
سرانجام مناجات های شبانه و دعاهای مدام ناصر عبدالهی برای لقاء الله و شهادت در راه خدا مورد قبول درگاه الهی قرار گرفت و هشتم اسفند ماه سال 1364 در عمليات والفجر 8 در منطقه عملیاتی فاو به درجه رفیع شهادت نائل آمد.
شهید ناصرعبدالهی در بخشی از وصیتنامه اش آورده است:
خدایا تو شاهد باش من بر اساس رسالت و مسئولیتی که در برابر این انقلاب اسلامی که خون های هزاران شهید و مجروح است به جبهه آمدهام و این را یک فریضه بر خود دانستم. حال خدایا پس این سعادت که شامل حالم نمودی از تو میخواهم که در این راه ثابت قدمم بداری و از لغزش ها و هواهای نفسانی نگهدارم باشی و کمکم کنی از این امتحان که خود برای انسان ها قرار دادی قبولی در پیشگاهت را که تنها آرزوی من است بدست آورم و مورد رضای تو قرار بگیرم که بزرگترین سعادت و خوشبختی انسان در آن است که تو از او راضی و خشنود باشی.
یادش گرامی و راهش پر رهرو باد.