شهید مطلّب قیصری فرمانده گردان 157 لشكر 32 انصارالحسین (ع)
مطلّب قیصری، فرزند علیرضا، اول اردیبهشت ماه سال 1338 در روستای زرامین سفلی از شهرستان نهاوند متولد شد. سومین فرزند خانواده و كودكی ساكت و آرام بود.
دوران ابتدایی را در مدرسه زرامین سفلی گذراند .درسش خوب بود و تكالیفش را به خوبی انجام می داد. كلاس سوم دبستان بود كه پدرش را از دست داد و با كمك مادر به درسش ادامه داد.
دوران راهنمایی و دبیرستان را در مدرسه راهنمایی و دبیرستان ابن سینا به اتمام رساند.
همزمان با تحصیل برای مخارج درس و مدرسه و زندگی كار می كرد. اخلاق و رفتار خیلی خوبی داشت و در همه امور کمک حال و پناه خانواده بود. به همه احترام می گذاشت و به همه اقوام و همسایگان رسیدگی و به همه سركشی می كرد. بسیار پركار و پرتلاش بود. همیشه سعی می كرد کمک حال مردم باشد.
با افرادی كه راهشان راه امام و انقلاب بود دوستی داشت و نیز به مطالعه كتاب های دینی و مذهبی علاقه داشت.
در دوران انقلاب در تظاهرات شركت می كرد. نوارهای سخنرانی امام خمینی و اطلاعیه ها را پخش می كرد. مأموران ساواک همیشه دنبالش بودند كه او را دستگیر کنند اما هیچگاه موفق به دستگیری او نشدند.
در جریان پایین آوردن مجسمه شاه در شهرستان نهاوند که برای اولین بار در کل کشور انجام شد نیز حضور داشت.
هنگام ورود امام خمینی به تهران به علت علاقه بسیار زیادی كه به امام داشت با هر مصیبت و سختی كه بود به استقبال امام رفت.
بعد از اخذ دیپلم در رشته الهیات دانشگاه پذیرفته شد، ولی چون به سپاه پاسداران علاقه مند بود به استخدام سپاه در آمد.
مطلّب قیصری بعد از مدتی كه در سپاه استخدام شد به فرموده امام كه پاسدارها باید ازدواج كنند تصمیم به ازدواج گرفت و همسری از خانواده ای مذهبی و از اهالی شهرستان نهاوند انتخاب كرد و با خانم شهناز نقدی وند كه با سپاه همكاری داشت ازدواج كرد. حاصل این ازدواج دو فرزند به نام های زینب و محمد بود که از او به یادگار مانده است.
با توجه به لیاقت و شایستگی که از خود نشان داد به سمت فرمانده گردان 157 لشگر 32 انصارالحسین (ع) منصوب شد.
مسئولیت پایگاه های روستای بابا قائم، روستای زرامین سفلی و نظارت بر فعالیت های پایگاه مقاومت خواهران را نیز به عهده داشت.
3 سال در جبهه حضور داشت و در عملیات متعدد و در مناطق عملیاتی مختلف شرکت کرد و با تمام وجود از آب و خاک و وطن دفاع کرد.
همواره آرزوی پیروزی جنگ را داشت و هر وقت گردانش یك پیروزی به دست می آورد از خوشحالی در پوست خود نمی گنجید. رابطه اش حسنه بود و با این اخلاق همه را جذب می كرد. چون یك چهره شوخی داشت، رابطه تنگاتنگی با بچه ها برقرار می كرد.
در عملیات والفجر 5 با این كه یك دستش پنج تیر خورده بود منطقه را ترك نكرد و با آن حال گردان را رهبری كرد.
از كسانی كه نماز را سبك می شمردند عصبانی بود. میگفت: حرف باید با عمل باشد. به خواهرانش توصیه می كرد حجاب را رعایت كنند و بر سر مزارش زینب وار گریه كنند.
زمانی كه خانه می ساخت به استاد معمار می گفت این خانه خانه من نیست، ما باید خانه آخرت را بسازیم.
به گفته مادرش، همواره در حال نماز، دعا می كرد كه خدایا شهادت در راهت را نصیب ما بگردان. من می گفتم: این
جور دعا نكن، می گفت: مادر، اگر خدا شهادت به ما ندهد، غضب كرده بر ما. خودش دوست داشت شهید شود.
سرانجام پس از ماه ها و سال ها مجاهدت و ایثار در راه اسلام و انقلاب، بیست و دوم دیماه 1365 در عملیات كربلای 5 در منطقه شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به شهادت رسید و همراه با دیگر شهدای عملیات کربلای 5، آسمانی شد.
در بخشی از وصیتنامه اش آمده است: خدایا، معنی آخرت و عشق به امام حسین (ع) را به ما بفهمان و حق امام را بر ما حلال كن. خدایا، ما در سایه امام آمده ایم، مقدر فرما تا زنده هستیم از خط امام و سایه امام خارج نشویم.
حمد و ثنا ایزد منان را كه ما را به راه راست هدایت فرمود كه به دور از هر گونه انحراف و گمراهی است، راهی كه انتهای آن سعادت ابدی و منزلگاه آن بهشت جاودان است.
امروز كه به حول قوه الهی و تحت توجهات خاصه حضرت ولی عصر(عج) و رهبری های پیامبر گونه امام امت توانسته ایم ظلمت را از این كشور امام زمان (عج) بیرون كنیم.
امروز اسلام در دست شما امانت است كه حاصل خون پیامبران و ائمه (ع) و شهدایی كه در این راه به شهادت رسیده اند، لذا برای حفظ این امانت الهی باید مهیا شوید.
افرادی هستند كه اسلام و انقلاب و امام را برای خود و ریاستشان می خواهند و اگر این ریاست های فریبنده دنیایی از آن ها گرفته شود، خواهید دید كه با خط امام و انقلاب چگونه برخورد می كنند. بنابراین ملت ما باید هوشیار باشند. امروزه هیچ ملتی به اندازه ملت ما انگیزه برای ادامه این دفاع مقدس ندارد. اسلام نیاز به استقامت دارد و همه باید مظهر این استقامت باشند.
حیات ملت ما در گرو حیات این انقلاب است. به امید اینكه اسلام جهانگیر شود.
پیكر پاكش بعد از تشییع در گلزار شهدای روستای زرامین سفلی در شهرستان نهاوند استان همدان به خاک سپرده شد.