شیرزن روزهای سخت انقلاب و بانویی که هیچگاه شکست نخورد
مرضیه حدیدچی با نام های مستعار خواهر دباغ، خواهر طاهره و زینب احمدی نیلی، خرداد ماه 1318 در همدان به دنیا آمد. تحصیل را از مکتبخانه آغاز کرد و تحت تعلیمات عرفانی و قرآنی پدر خود پرورش یافت.
پس از ازدواج در سن 14 سالگی به تهران نقل مکان کرد و در حوزه علمیه، نزد علمای بزرگ وقت به ادامه تحصیل و طی دوره های حوزوی مشغول شد. وی یکی از شاگردان آیتالله سعیدی بود که از طریق شرکت در کلاسهای وی در مسجد موسیبنجعفر(ع) با اندیشه های امام خمینی(ره) آشنا شد.
از همان روزهای نخست حرکت انقلابی امام خمینی و مردم ایران در صف اول مبارزات بود و به عنوان عضوی فعال در سطح کشور شناخته می شد.
از سال 1346 زیر نظر استاد خود آیت الله سعیدی از طریق تهیه، تنظیم و پخش اعلامیههای امام(ره) فعالیت های خود را گسترش داد. پس از شهادت آیتالله سعیدی، خواهر دباغ که به تاثیر نام خانوادگی همسرش او را به این اسم می شناختند، زیر نظر مجتبی صالحی خوانساری فعالیتهای خود را در راستای اهداف انقلاب دنبال کرد.
خواهر دباغ در کنار مبارزات انقلابی به امور منزل و خانواده نیز رسیدگی می کرد و در نبود همسر که در بازار تهران مشغول کسب و کار بود رسیدگی به فرزندان را نیز به عهده داشت. حاصل زندگی آنها یک پسر و 7 دختر بود که در خانواده آزادیخواه و انقلابی خواهر دباغ در حال تربیت برای دفاع از اسلام و انقلاب بودند و البته در همان سال های کودکی و نوجوانی نیز رنج مبارزات انقلابی را چشیدند.
با گسترش فعالیت های انقلابی خواهر دباغ، دستگاه ساواک که از معاصره چند ماهه خانه او، محل کار همسرش و تحت نظر قرار دادن رفت و آمدها و ارتباطات نا امید شده بود، تصمیم به دستگیری و حذف وی گرفت. در سال 1352 دستگیر شد و مورد شکنجه های بی رحمانه شناخته شده ترین عوامل شکنجه ساواک از جمله آرش رنجبران و منوچهری قرار گرفت اما هیچگونه اطلاعاتی در اختیار آنها نگذاشت.
چند روز پس از این اتفاق، رضوانه دختر دومش نیز که تازه با جوانی نامزد شده بود برای فشار روحی و روانی بر خواهر دباغ دستگیر شد و بهانه این دستگیری اعلامیه های کشف شده از منزل خواهر دباغ به دستخط رضوانه در جریان بازرسی منزل بود.
رضوانه دختر نوجوان وی چندین روز بارها و بارها جلوی چشم مادرش مورد شکنجه های وحشیانه قرار گرفت تا جایی که به کلی از توان افتاد و جسم نیمه جان او را به خانواده اش تحویل دادند اما خواهر دباغ لب از لب باز نکرد.
وی در خاطرات خود می نویسد: مأموران به بهانه جلوگیری از خودکشی و حلقآویز شدن، چادر از سرمان گرفتند. برایم خیلی روشن بود که انگیزه و هدف واقعی آنها از این کار، دریدن حجاب، نماد زن مومن و مسلمان و شکستن روحیه ما بود، از اینرو ما نیز از پتوهای سربازی که در اختیارمان بود برای پوشش و به جای چادر استفاده میکردیم. عمل ما در آن تابستان گرم برای ماموران خیلی تعجبآور بود، آنها به استهزا و مسخره ما را «مادر پتویی! دختر پتویی!» صدا میکردند.
شکنجه و نگهداری وی فایده ای برای ساواک نداشت و عفونت های فراوان زخم های حاصل از شکنجه و صدمات وحشتناک روحی و بدنی، مجالی برای شکنجه بیشتر نمی داد، لذا پس از چند ماه او را آزاد کردند تا با تحت تعقیب قرار دادن او، به اسم و مخفیگاه سایر اعضاء برسند اما انقلابیون از این تصمیم آگاه بودند.
پس از آزادی از زندان، خانواده وی برای رهایی از مرگ که با اوضاع بدنی خواهر دباغ حتمی به نظر می رسید او را در بیمارستان بستری کردند و تحت چندین عمل جراحی و مراقبت ویژه قرار گرفت.
پس از بهبودی و ترخیص از بیمارستان چند ماه در خانه مورد مراقبت قرار گرفت اما دوباره از سوی ساواک دستگیر و با هدف دور کردن وی از مبارزات انقلابی روانه زندان شد.
در این دوره از زندان به تقابل ایدئوژیک با گروه های مارکسیستی برخواست و زنان مسلمان زندانی را پیرامون خود جمع کرد.
وی پس از آزادی مجدد از زندان در سال 1353، با کمک محمد منتظری از فرماندهان انقلابی وقت به انگلستان گریخت و در آنجا به کمک یک دانشجوی ایرانی در یک هتل پاکستانی مشغول به کار شد.
به دلیل مسائل مالی تا 3 ماه در همان هتل سکونت داشت و در ازای جای خواب و یک وعده غذا، به کارهای خدماتی مشغول شد و این در حالی بود که هیچ کس حتی خانوادهاش هم از او خبر نداشت.
در مدت حضور در خارج از کشور در فعالیت های انقلابی برون مرزی از جمله تظاهرات انقلابی پس از درگذشت دکتر شریعتی با تعدادی از جوانان ساکن لندن و اعتصاب غذا در فرانسه در اعتراض به شهادت مصطفی خمینی شرکت فعال داشت.
وی پس از فرانسه برای گذراندن دورههای چریکی به لبنان و سوریه رفت و طی آن دوران در عربستان، عراق، لبنان، سوریه و فرانسه هم تردد داشت تا اینکه امام خمینی (ره) به فرانسه تبعید شد.
چون پلیس فرانسه قصد داشت تا یک زن پلیس فرانسوی، مسئول حفاظت امام باشد و ایشان هم با این موضوع به شدت مخالف بود قرار شد تا با توجه به آموزشهایی که دباغ دیده بود محافظ شخصی حضرت امام شود و وظایفی از جمله خرید، شتسشو و امور منزل را نیز بر عهده گیرد.
پس از بازگشت امام خمینی(ره) به تهران او نیز در 27 بهمن سال 1357 پس از حدود 4 سال دوری از خانواده به ایران بازگشت.
دباغ پس از پیروزی انقلاب در کنار مبارزات مستمر با گروهک های ضد انقلاب، یکی از مؤسسان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در غرب کشور بود و به عنوان اولین فرمانده سپاه منطقه غرب کشور مسئولیت سپاه همدان را برعهده گرفت.
وی مدتی نیز به عنوان رئیس زندانهای زنان تهران فعالیت داشت که از جمله دغدغه های وی، تربیت اسلامی و بازپروری زندانیان بود.
از دباغ به عنوان یکی از نیروهای کلیدی سپاه در نابودسازی سازمانهای مخالف جمهوری اسلامی که در ابتدای انقلاب با حملات چریکی هدف نابودی این نظام را دنبال می کردند، یاد می شود.
از جمله اقدامات و ماموریت های خواهر دباغ که او را بیش از پیش مورد توجه قرار داد، سفر او به همراه آیت الله جوادی آملی و محمد جواد لاریجانی برای رساندن پیام رهبر انقلاب به گورباچف در سال 1367 بود.
وی در این باره می گوید: بنده مسئولیت زندانها را داشتم و وارد زندان کچویی شدم که به خانمهای زندانی سرکشی داشته باشم. از دفتر اعلام شد حاج احمد آقا از جماران دنبال شما هستند. با ایشان تماس گرفتم و ایشان گفتند: امام برای گورباچف نامهای دارند که از بین خانمها شما را انتخاب کردهاند و از بین آقایان هم آقای جوادی آملی و جواد لاریجانی را انتخاب کردهاند تا این نامه را به گورباچف برسانید.
بنده استخاره کردم تا ببینم این کار را بپذیرم یا خیر که استخاره خوب آمد. به جماران رفتم و حاج احمد آقا گفتند: آماده باشید هر وقت امام دستور دادند به شوروی خواهید رفت. وقتی به فرودگاه رفتیم حاج احمدآقا آمد و گفت: وصیتنامههایتان را بنویسید، امام فرمودهاند ممکن است آمریکاییها هواپیمایتان را بزنند یا مجبورتان کنند در اسرائیل فرود بیایید، شاید هم روسها اجازه بازگشت ندهند. در نهایت رفتیم و واقعاً هم جای بسیار مخوفی برای ما در نظر گرفته شده بود.
وقتی به شوروی رسیدیم، تعدادی به استقبال آمدند. مسئول تشریفات شخصی آقای گورباچف به استقبال ما آمد. احساس کردم این بنده خدا وقتی چشمش به چادر من و عبای آیتالله جوادی آملی افتاد، قدری هول شد و نمیدانست که چه خبر است. در دنیا مرسوم است وقتی هیأتی وارد کشوری میشود، گلی که برای استقبال آورده میشود، به رئیس هیئت میدهند. این مسئول تشریفات دسته گل را به من داد و من احساس میکردم که تنش میلرزید و نمیفهمید چه کار میکند بنابراین دسته گل را محضر آیتالله جوادی آملی دادم.
هفت ماه از این موضوع نگذشته بود که آیتالله موسوی اردبیلی اعلام کرد جوانان مسلمان آزاد شده شوروی برای ماه مبارک رمضان نیاز به قرآن دارند. هرکس قرآن اضافی دارد به ما برساند تا ما برای این افراد ارسال کنیم.
مرضیه حدیدچی، سه دوره نیز به عنوان نماینده مردم تهران و همدان در مجلس شورای اسلامی حضور یافت. مسئولیت بسیج خواهران کل کشور و تدریس در مدرسه عالی شهید مطهری از دیگر سوابق وی است.
وی از خاطرات آن دوره چنین می گوید: در دوره دوم نمایندگی مجلس برای حل مشکلات اقتصادی چند خانواده، هر ماه مبلغی به آنها کمک میکردم. وقتی دوره نمایندگی ام به پایان رسید، دیگر پولی نداشتم به آنها کمک کنم. شبها وقتی که بچهها و همسرم میخوابیدند، با ماشین به فرودگاه یا میدان آزادی میرفتم و مسافرکشی میکردم. البته فقط افرادی که با خانواده بودند را سوار ماشین میکردم.
او در آخرین سالهای فعالیت سیاسی- اجتماعی خود به عنوان یکی از اعضای شورای مرکزی جمعیت زنان انقلاب اسلامی، مدرس واحد معارف اسلامی دانشگاه علم و صنعت و قائم مقام دبیرکل جمعیت زنان جمهوری اسلامی فعالیت میکرد.
فرمانده دلاور، انقلابی شجاع و با استقامت روزهای سخت مبارزات، مدرس علوم دینی و شاگرد خوب مکتب اسلام و امام خمینی (ره) سرانجام پس از سال ها تحمل اثرات شکنجه و مجاهدت در راه خدا، در 27 آبان ماه سال 1395 در سن 78 سالگی در بیمارستان خاتم الانبیاء(ص) تهران درگذشت.
در پی درگذشت این بانوی انقلابی، حضرت آیتالله خامنهای رهبر انقلاب اسلامی با صدور پیامی، درگذشت بانوی مبارز و انقلابی خستگیناپذیر خانم مرضیه حدیدچی دباغ را تسلیت گفتند.
متن پیام رهبر انقلاب اسلامی به این شرح است:
بسماللهالرحمنالرحیم
درگذشت بانوی مبارز و انقلابی خستگیناپذیر خانم مرضیه حدیدچی دباغ را به بازماندگان محترم و دوستان و همرزمان ایشان تسلیت میگویم.
این بانوی شجاع و فداکار در دوران طاغوت در شمار مبارزان مؤمنی بود که زندان و شکنجههای شدید نتوانست او را از این راه دشوار منصرف کند و در دوران جمهوری اسلامی نیز در مسؤولیتهائی مانند فرماندهی سپاه پاسداران در همدان و نمایندگی مجلس شورای اسلامی و تدریس در دانشگاه و حضور در سازمانهای خدماتی انجام وظیفه کرد و مفتخر به عضویت در هیئت اعزامی امام راحل برای رسانیدن نامه معروف ایشان به سران شوروی سابق شد.
غفران و رضوان الهی شامل حال این بانوی با اخلاص و فداکار باد.
سید علی خامنهای
۲۷ آبان ۱۳۹۵
وی در سال ۱۳۸۲ از رئیسجمهور وقت ایران محمد خاتمی نشان ایثار دریافت کرد.
خاطرات مرضیه حدیدچی به همت محسن کاظمی گردآوری و انتشارات سوره مهر در اسفند ۱۳۹۰ آن را در ۳۴۲ صفحه به چاپ رسانده است.