حضور در سنگرهای جهاد نعمتی است که بر ما نازل شد
بسمه تعالى
لاحول ولاقوه الا بالله العلى العظيم
اطيعو الله واطيعو الرسول واولى الامر منكم .
با شهادت به يگانگى قادر متعال و قبول بدون قيد وشرط پيامبرى بزرگوار اسلام محمد بن عبدالله (ص) و ولايت دوازده امام و قبول رهبريت و ولايت امام امت وصيت نامه خود را آغاز مى نمايم .
بارالها تو خود آگاهى كه ما بجز تو و خواسته هاى تو چيزى را در دنيا دنبال نمى كنيم . خدايا مرا يارى كن تا در مقابل احكام تو مطيع باشم مرا راهنما باش تا راه حق را از باطل شناخته و در راهش كه خواست توست جهاد كنم .
معبودا اگر در آخرت ياريم نكنى . چه كنم و اگر در دنيا به حال خودم واگذاريم چه كنم. اميد به عنايت تو دارم.
بارالها مرا نيز يارى ده تا جز يارى دهندگان دينت باقى بمانم مرا آگاهى ده تا آگاهى دهنده جامعه باشم و مرا استوار گردان تا در راه دينت استوار باقى بمانم. قادرا تو نيز آگاهى كه چشم اميد ما به عنايات خاص توست تا در جبهه جنگ همانا بر خورد مكتب اسلام در مقابل دنياى كفر و نفاق است ياريمان نمايى .
بارالها چشم اميد به بهشت تو مرا به سوى جبهه نكشاند و دورى از دوزخت نيز در راهت استوارم نكرد. هر چه بود اميد به انجام حكمت بود و در اين راستا از بذل جان دريغ ندارم .
معبود من تو خود آگاهى كه چه ظلمها و كجروى ها در دنيا بود و بر عليه ما به كار گرفته شد اگر يارى تو نبود تاب مقاومت را در خودم احساس نمى كردم و از تو مى خواهم كه نعمت رهبريت امام را از ما نگيرى چرا كه شايد بهترين سزاى اعمال انسانهاى نافرمان گرفتن اين نعمت است.
خدايا ما را نيز در راهمان همچون رهبرمان ثابت قدم بگردان تا همچون او برسر دنياى شرق و غرب نهيب زده وآنان را به خاك مذلت بنشانيم .
بارالها جانم را در راه تو دادم و با خونم درخت اسلام و دينت را آبيارى نمودم از من بپذير چرا كه اگر نپذيرى چه كنم .
خونم را با آگاهى كامل در راهت اهدا نمودم چرا كه بر خودم واجب ديدم .
خدايا نعمت شهادت را از عاشقان راهت نگير چرا كه اگر بگيرى چه كنيم . چشم اميد به نوشيدن شربت شهادت دلها را تسكين مى دهد . بارالها رهبر ما را از ما خشنود كن و ما را در آخرت با نيكان و صالحان و مقربين درگاهت محشور كن . چند كلمه هم بعنوان وصيت به ملت شريف بگويم .
حجت بر ما تمام است دفاع در سنگرها ى اسلام واجب است به اميد حكم جهاد نباشيد چرا كه اگر باشيد كوتاهى كرده ايد . امروز خداوند لياقت دفاع از سنگرهاى اسلام را به ما عنايت كرد و اين دفاع احتياج به خون دارد تا لياقت كامل شود . خدايا آن روز نيايد كه دست از جنگ ودفاع بكشيم و به ماديات روى آوريم كه اگر چنين شود در پيشگاه تو و رسولت چه جوابى دهيم . چشم اميد به نصرتت داريم ما را يارى كن تا اين لياقت را حفظ نماييم .
واما قبول قطعنامه از طرف نظام جمهورى اسلامى بعنوان يك حكم شرعى است كه از طرف رهبريت و ولايت امر ابلاغ شده است . و مقلدين اين بزرگوار بايد با جان ودل پذيرا باشند چرا كه مصلحت اسلام بوده و هست واتمام حجتى است با استكبار و دنيا كه ما را جنگ طلب جلوه دادند و در اين برهه از زمان تنها وظيفه حفظ لياقت در دفاع از سنگرهاى اسلام كه همانا جنگ با دشمن بعثى است به شايعات و نفاق و دورويى فريب خوردگان كج فكر و لاابالى گوش ندهيد كه اگر گوش دهيد همانا دشمن علنى اسلام هستيد . فرامين رهبرى را با جان و دل پذيرا باشيد چون راه نجات و سعادت در اين است .
امروز امام با آبرويش معامله كرد و فردا ما بايد با خونمان معامله كنيم . يادمان باشد كه چه بوديم وچه شديم و هر وقت فراموش كرديم ذلت و خوارى بشرى را در زمان طاغوت بياد بياوريم .
همسرم و فرزندانم :
آنچه امروز باعث جدايى بين ما شد ثمره چند سال تلاش بود و در انتظار چنين روزى بودم ولحظه شمارى كردم و هميشه از خداوند خواستم تا لياقت خدمت و شهادت در راه خودش را به من ارزانى دارد وظيفه بر گردن تو به عنوان مادر فرزندانم اين است كه همچون زينب رسالت انقلاب را بر دوش گيرى و از هيچ چيزى هراس به خود راه ندهى چرا كه ما براى اعتلاى كلمه حق جنگيديم و شما نيز براى حفظ اين دستاوردها بايد تلاش كنيد هر چه در زندگى ماديم وجود دارد متعلق به تو و فرزندانم مى باشد و هيچ كس حق دخالت ندارد .
در راستاى قوانين شرع اقدام شود وشما را همسرم بعنوان سرپرست و قيم فرزندان خود انتخاب كردم زيرا شايستگى اين كار را در شما بخوبى حس مى كنم .
در پايان از همه حلاليت مى طلبم و چشم اميد به عفو و رحمت پروردگارم دارم .
باميد پيروزى نهايى در تمام جبهه ها . والسلام . 29/4/67