در یکی از کوچه های با صفای صفائیه قم در تاریخ27 مرداد 1347 در خانواده ای از سادات موسوی و متدین به دنیا آمد. به خاطر ارادت و عشق قلبی مادر به امام نهم نام او را سید جواد گذاشتند. سالهای کودکی و نوجوانی پشت سر هم سپری می شدند و در این بین سید جواد هم بزرگ و بزرگ تر می شد و خصوصیات اخلاقیش که بزرگتر از سنش بود او را تبدیل به مردی تمام عیار کرده بود. خصوصیاتی همچون تدین، خوش اخلاقی، بخشندگی، مردم داری، درس خوان، غیور و آزاده و غیرت و مردانگیش همرا با محبت و دلسوزیش او را نسبت به همسالانش برتر و ویژه می ساخت.
فعالیت وی در مسجد و به ویژه در بسیج تحسین همگان را برانگیخته بود. عشق به اهل بیت و به خصوص امام حسین مولای غریبش (ع) همچون خوریدی در دلش روشن بود و هر روز آتش این عشق شعله ورتر می گشت.
روح بلند و احساس مسئولیت او باعث شده بود که شبهای متوالی زمستان و با وجود ریزش برف و باران مکرر تا پاسی از شب در بسیج و پایگاه بسیج مسجد امیرالمومنین(ع) و همچنین خیابانهای مجاور با تفنگش به حفاظت از مردم و شهرش می پرداخت. سید جواد فوق العاده جوانی هنرمند و هنردوست بود و در این زمینه هم آثاری از خود به جای گذاشته است. همانند تابلوهای ویترای (نقاشی روی شیشه) و همچنین در تاتر و هنرهای نمایشی استعدادی سرشار از خود نشان می داد.
دوران نوجوانی وی همزمان با نبردها و جبهه های حق علیه باطل بود. گذشت تا روزی که از طرف دبیرستان (حکیم نظامی) درخواست به منطقه جنگی مریوان کردستان جهت انجام کارهای هنری برای رزمندگان اسلام نمودند و بعضا با مخالفت مادر همیشه مهربان خود مواجه شد ولی پس از اصرار و بیش از حد درخواست کردن پدرش را راضی نمود و بالاخره رضایت نامه را به دست آورد و راهی مریوان گشت.
گروه هنری به کار خویش با جدیت مشغول و هفته ای اقامت گزیده اند. نمایش ها به اجرا در می آیند ولی در تاریخ 26/6/63 ناگهان توسط منافقین کور دل تفنگی را که از قبل فشنگ داخل آن جاسازی کرده بودند او را نشانه گرفته و او را از ناحیه گردن و نخاع مورد اصابت قرار داده و وی را به شهادت می رسانند. روحش شاد و یادش گرامی.
منبع: اسناد و مدارک موجود در بنیاد شهید و امور ایثارپران استان قم