زندگینامه شهید "عیان علی شرنجانی"؛
دوشنبه, ۱۹ آبان ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۰۱
نوید شاهد _ شهید عیان علی شرنجانی در بیست و سوم تیرماه 1367 در منطقه حاج عمران عراق به شهادت رسید و پیکر مطهرش پس از گذشت سه ماه توسط هم‌رزمانش پیدا و به زادگاهش برای تدفین و تشییع منتقل شد.


به گزارش نوید شاهد همدان، شهید عیان علی شرنجانی، در دوم اسفندماه سال 1344 در روستای میهمله علیا از روستاهای شهرستان بهار در خانواده‌ای روستایی و زحمت‌کش ولی متدین و مسلمان پای به عرصه زندگی گذاشت.

سال‌های کودکی و دوران دبستان را در روستا گذراند ولی نتوانست بیشتر از مقطع ابتدایی ادامه تحصیل دهد و به‌ناچار ترک تحصیل کرد و در کنار پدر خود به کشاورزی و باغداری پرداخت.

شهید عیان علی شرنجانی خیلی زود دوران نوجوانی را گذراند، هنوز به سن جوانی نرسیده بود که پدر و مادر آستین‌هایشان را بالا زدند و برایش همسری انتخاب نمودند و او خیلی زود تشکیل زندگی داد که حاصل این زندگی یک پسر و دو دختر شد. شهید والامقام عیان علی شرنجانی از خانواده‌ای مذهبی، قانع و کم‌توقع بود که در روستا به نیکنامی شناخته می‌شدند. 

شهید عیان علی شرنجانی با رسیدن به سن خدمت برای ادای دین به میهن اسلامی، در صف ارتشیان و سربازان امام راحل قرار گرفت تا در مقابل تجاوزات ارتش بعث عراق سدی آهنین ایجاد نماید. او زمانی به خدمت اعزام شد که جنگ شهرها و نفت‌کش‌ها شروع‌شده بود و ارتش رو به اضمحلال عراق برای نجات خود از همه استکبار عاجزانه کمک خواسته بود و ارتشیان، سپاهیان و بسیجیان دلاور با 50 کشور استکباری دنیا در نبرد و مبارزه بودند.

شهید والامقام عیان علی شرنجانی در لشگر 64 پیاده ارومیه در ارتفاعات حاج عمران ایثار و ازخودگذشتگی نشان داد و برای دفاع از خاک آغشته به خون ایران اسلامی رشادت را به نهایت رساند و تا آخرین قطره خون خود دفاع را ادامه داد و در بیست و سوم تیرماه سال 1367 با خون خود سند آزادگی و استقلال میهن اسلامی را امضاء نمود. دوست و هم‌رزم شهید در بیان خاطره از شهید می‌گوید: همراه شهید عیان علی شرنجانی در عملیات شرکت کردیم. در گرماگرم نبرد و جنگ‌وگریز و در میان گردوغبار و انفجار توپ و خمپاره‌ها؛ من از او دور شدم و از او خبری نداشتم تا اینکه بعد از عملیات خبر شهادت او را به من دادند. پیکر پاک او سه ماه تابستان را درروی خاک پاک کربلا حاج عمران ماند. من‌بعد از سه ماه که بالای پیکرش رسیدم او را نشناختم فقط از خالی که روی صورتش بود توانستم تشخیص دهم که عیان علی است. چشمانش از حدقه بیرون زده بود و هنگامی‌که او را به آغوش کشیدم موهای سر او ریخت. من از دیدن این صحنه از هوش رفتم.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده