چهارشنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۹ ساعت ۱۳:۳۰
نوید شاهد_ حاج حسین همدانی همواره بیقرار و دلتنگ شهادت بود و در 16 مهرماه 1394 به قافله یاران شهیدش پیوست. به مناسبت سالروز شهادت این سردار بزرگوار، گزیده ای از زندگینامه وی را میخوانیم.

به گزارش نوید شاهد همدان، حسین شاهکوهی همدانی ۲۴ آذر ۱۳۲۹ در آبادان متولد شود. پدرش کارگر فنی پالایشگاه نفت آبادان بود و به همین دلیل همدان را به خاطر شغلی در صنعت نفت ترک کرده بود اما عمرش چندان به دنیا نبود و وقتی حسین ۶ سال بیشتر نداشت در سال ۱۳۳۵ دار فانی را وداع گفت.

ناگزیر خانواده به همدان بازمی‌گردند و پسر خانواده به مدرسه می‌رود اما تأمین معاش برای او آسودگی خاطری باقی نمی‌گذارد که تنها به تحصیل فکر کند. سال ۱۳۴۶ مجددا خانواده حسین بار سفر می‌بندد و این بار راهی تهران شده و پسر خانواده در یک باطری‌سازی در میدان قزوین برای تأمین معاش خانواده مشغول به کار می‌شود. او که تحصیلاتش را تا اول دبیرستان بیشتر نتوانسته بود ادامه دهد، دوباره خواندن را از سر می‌گیرد و سال ۱۳۵۰ راهی خدمت سربازی در تیپ ۵۵ هوابرد ارتش در شیراز می‌شود. او در سال ۱۳۵۶ با دختردایی خود «فاطمه چراغ نوروزی» ازدواج می‌کند و مجدداً به همدان بازمی‌گردد.

در تهران حسین جلسات دکتر علی شریعتی را ترک نمی‌کند. همچنین از محضر دکتر مفتح، دکتر باهنر و آیت‌الله خامنه‌ای استفاده کرده و هر آنچه دارد برای انقلاب به میدان می‌آورد. او در همدان کنار مبارزانی چون علی آقامحمدی و سید کاظم اکرمی فعالیت می‌کند و در پوشش راننده‌ اتوبوس برای گروه‌های مبارز همدان حمل سلاح می‌کرد. همین سوابق، او را روز ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ در تیم حفاظت از امام قرار می‌دهد و در همین روز با محمود شهبازی آشنا می‌شود.

شهید همدانی بیقرار و دلتنگ شهادت

حسین همدانی که حالا نشان داده است، انسانی توانمند و البته متفکر است وارد سپاه می‌شود و با توجه به آموزش‌هایی که در دوران سربازی دیده به تعلیم نیروها می‌پردازد. در این زمان وارد مبارزه با عناصر ضد انقلاب شده و به مهاباد می‌رود. ۱۲ فروردین ۵۹ در عملیات آزادسازی سنندج به همراه ابوشریف، صیاد شیرازی، محمد بروجردی و رحیم صفوی حضور می‌یابد و تیر ۱۳۵۹ برای نخستین بار با احمد متوسلیان در مریوان آشنا می‌شود. با توجه به محل خدمتش در مرزهای غربی نخستین تحرکات ارتش بعث را گزارش می‌دهد که بنی صدر در پاسخ می‌گوید، تانک‌ها ماکت است!

با شروع جنگ تحمیلی، محمود شهبازی دوست دیرینش به فرماندهی سپاه همدان منصوب می‌شود و حسین همدانی هم مسئولیت تدارکات را بر عهده می‌گیرد. او حالا دیگر مورد اعتماد همه است و به همراه احمد متوسلیان، محمدابراهیم همت و محمود شهبازی تیپ ۲۷ محمدرسول‌الله را پایه‌گذاری می‌کنند. حاج حسین در آزادسازی خرمشهر جانشین محمود شهبازی قائم مقام تیپ بود.

نخستین فرمانده تیپ انصار همدان، فرماندهی لشگر قدس گیلان، معاونت عملیات قرارگاه قدس، فرمانده لشگر ۴ بعثت، فرماندهی قرارگاه نجف، معاونت هماهنگ‌کننده نیروی زمینی سپاه و جانشین فرماندهی نیروی مقاومت بسیج از جمله مسئولیت‌های اوست. البته او فرمانده لشگر ۲۷ محمدرسول‌الله را نیز در کارنامه دارد اما هرگز خود را فرمانده ندانست و همیشه به عنوان جانشین احمد متوسلیان نخستین فرمانده این لشگر معرفی می‌کرد.

شهید همدانی بیقرار و دلتنگ شهادت

حاج حسین در تمام سال‌های عمرش که شبانه‌روز در حال خدمت بود، هرگز از راهی که آغاز کرد پایش را کج نگذاشت، همچنان با تمام آرمان‌های انقلاب که آموخته بود باقی ماند و نقشش را در مقابله با فتنه پیچیده ۸۸ به خوبی ایفا کرد. او که آبان ۸۸ به عنوان فرمانده سپاه تهران برگزیده شد در فروکشی اغتشاشات نقشی بی بدیل ایفا کرد و مورد خشم دنیای استکبار نیز قرار گرفت به طوری که او را تحریم کردند.

حاج حسین همدانی در تمام طول عمرش هنوز مأموریت ناتمام داشت و با وجود اینکه از نزدیک با شهدا حشر و نشر داشت اما زمان رفتنش نرسیده بود، حاج حسین دلش بیقراری می‌کرد و در تمامی نجواهایش شهادت را از خدا می‌خواست. همه رفته بودند از حاج محمود شهبازی گرفته تا علی صیاد شیرازی اما او مانده بود. داعش که به وجود آمد، حاج حسین مأمور شد و به سوریه رفت، او مسئولیت سنگینی بر عهده داشت و به مانند همیشه بر اجرای امر ولی فقیه پایدار  و استوار بود و اگر به در بسته‌ای هم می‌خورد آنقدر آنجا ماند تا به انجام برساند، مگر می‌شود به ولی فقیه «نه» یا «نمی‌شود» گفت.

شهید همدانی بیقرار و دلتنگ شهادت

سال ۱۳۹۳ اولین دوره مأموریت سردار حاج حسین همدانی در سوریه با موفقیت تمام شده بود و او سوریه‌ای که داعش در حال بلعیدن بود را از دهان آن گرگ درنده نجات داده بود، او طرحی تمام‌عیار برای سوریه داشت که مورد تأیید مقام معظم رهبری نیز قرار گرفت برای همین بود که سفر دوم سوریه را نیز در پیش گرفت تا فازهای دیگر طرحش را برای سوریه که عمق استراتژیک ایران اسلامی بود، اجرا کند. اما این بار مأموریت تمام شده بود و او باید می‌رفت تا دنیا را از دروازه شهادت ترک کند. همه می‌دانستند که او روزی شهید خواهد شد، اما کسی فکر نمی‌کرد که این خبر در پاییز از راه برسد.

شب جمعه به شهادت رسید، پنجشنبه ۱۶ مهرماه، اما خبرش صبح جمعه به همدان رسید، همه حیران و سرگردان به دنبال تکذیبیه بودند که روابط عمومی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خبر را تأیید کرد، حاج حسین پر کشید و رفت، وقتش رسیده بود، اشک‌های او در راه‌پیمایی اربعین سال گذشته نتیجه داده بود و تقاضای شهادتش مورد تأیید قرار گرفت.

همدان یکسره غم و اندوه شد، همگی در ذهن یاد خاطراتشان را با حاج حسین مرور می‌کردند، هنوز باورکردنی نبود اما حاج حسین رفته بود و ما مانده بودیم. همدان دوباره یکسره شور حسینی شد، انگار صدای حاج حسین که در باغ‌موزه در حال سخنرانی است در گوش همه می‌پیچید او یگانه مردی بود که بی تعارف از آنچه دیده بود می‌گفت و قرار بود وقتی برمی‌گشت برای ما از رازهایی سخن بگوید که تاکنون سر به مهر باقی مانده بود، اما انگار از اول هم قرار نبود بازگردد.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده