معرفی کتاب:
يکشنبه, ۰۹ تير ۱۳۹۸ ساعت ۰۷:۳۰
شهید چیت سازیان سیزدهم رجب 1343 در یک خانواده مذهبی در همدان متولد شد. فردی جسور، شجاع و مدیر بود طوری که در سن 18سالگی مربی آموزش های نظامی (تاکتیک رزمی، اسلحه شناسی، اطلاعات عملیات) در پادگان قدس سپاه همدان شد و در شناسایی دشمن در سال 1361 همگان را شگفت زده و او را به عنوان شخصی مخلص و شجاع به فرماندهان معرفی نمود که توانست مواضع دشمن را بخوبی شناسایی کند.

ناشر : سوره مهر

نویسنده : حمید حسام

قیمت نسخه چاپی : 6,000 تومان

تعداد صفحات نسخه چاپی : 287

رده بندی کنگره : ‏DSR۱۶۲۹ /چ۹‏ح۵ ۱۳۹۶

رده بندی دیویی : ‏۹۵۵/۰۸۴۳۰۹۲

شماره کتابشناسی ملی : 4682442

شابک : 978-600-03-0719-6

سال نشر : 1396

خلاصه اثر:

«دلیل» از جمله کتاب هایی است که در خصوص ایران و سرداران دفاع مقدس در استان همدان نوشته شده است. این اثر خاطراتی از زبان همرزمان و خانواده در خصوص شهید علی چیت سازیان روایت شده که در برگیرنده ایام کودکی او تا شهادت وی در سال 1366 است.

شهید چیت سازیان سیزدهم رجب 1343 در یک خانواده مذهبی در همدان متولد شد. فردی جسور، شجاع و مدیر بود طوری که در سن 18سالگی مربی آموزش های نظامی (تاکتیک رزمی، اسلحه شناسی، اطلاعات عملیات) در پادگان قدس سپاه همدان شد و در شناسایی دشمن در سال 1361 همگان را شگفت زده و او را به عنوان شخصی مخلص و شجاع به فرماندهان معرفی نمود که توانست مواضع دشمن را بخوبی شناسایی کند.

او توانست با مهارت و شجاعت در عملیات مسلم ابن عقیل تا شهر مندلی عراق نفوذ کند و پس از آن توانست در مقام فرمانده اطلاعات و عملیات تیپ انصارالحسین رشادت های بی نظیری از خود به جا بگذارد.

به گفته حمید حسام، مجموعه خاطرات طبعا راویان متعددی دارد یعنی برخلاف تاریخ شفاهی که با شخص و راوی طرف هستیم در این مقطع شهید را در آینه خاطرات افرادی که او را می شناسند می بینیم. از خانواده تا همرزمان و همسر که دوره کوتاه یک سال و نیم پس از ازدواج را تا شهادت شامل می شود.

شهید چیت سازیان شخصیت برجسته ای بود که رهبر انقلاب چند بار از ایشان یاد کردند. شهید علی خوش لفظ راوی کتاب «وقتی مهتاب گم شد» یکی از نیروهای شهید چیت سازیان بود که در دیدار رهبر انقلاب از ایشان به این مناسب یاد کردند و به واسطه کتاب «گلستان یازدهم» معظم له از ایشان دو باره یاد کردند.

علی چیت سازیان: "کسی می تواند از سیم خاردارهای دشمن عبور کند، که در سیم خاردار نفس، گیر نکرده باشد."

تو عالم خواب، معاونش مصیب را دید و گفت: دلم برای تو و بقیه شهدای واحد خیلی تنگ شده است و با التماس ازش پرسید: بگو از کدوم راهکار رفتی که به این مقام رسیدی؟ مصیب جواب داد: راهکار اشک. از فردای اون روز تا صبح شهادتش روز و شبی نبود که اشک تو چشماش نباشه. به هر بهانه، روضه، نماز، نماز شب و حتی توجیه نیروها گریه می کرد، با صدای بلند، بی ریای بی ریا....

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده