فیلم/مصاحبه سردار شهید حسن مراد ابروزن فرمانده گردان 159 قیس بن مسهر
حسن مراد ابروزن، فرزند نعمت الله و گوهرتاج كیانی، در یكم فروردین ماه سال 1339 در كیان نهاوند از توابع استان همدان به دنیا آمد. چهارمین فرزند خانواده بود. پدرش از طریق كشاورزی نیاز خانواده را برطرف می ساخت. كودكی بسیار آرام، ساكت و در عین حال زرنگ و باهوش بود و از همه یك سر و گردن بالاتر بود.
دوره ابتدایی را از سال 1346 تا سال 1351 در مدرسه حافظ با موفقیت گذراند. درسش بسیار خوب و معلم هایش از او راضی بودند. تحصیلات راهنمایی را از سال 1351 تا سال 1354 و دوره متوسطه را در دبیرستان ابن سینای نهاوند از سال 1354 تا سال 1358 سپری نمود.
در همین سنین بود كه پدر خود را از دست داد و به همین خاطر در ایام تعطیلی و تابستان ها به كار كردن مشغول می شد. در روزهای انقلاب در تظاهرات و راهپیمایی ها شركت می كرد و دیگران را با انقلاب آشنا می نمود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی در پایگاه مسجد روستا كتابخانه ای را راه اندازی كرد و دوستان و بچه ها را نسبت به اسلام آگاه می کرد.
در سال 1360 عضو ستاد مبارزه با مواد مخدر شهرستان شد و خدمات بسیاری را ارائه داد. سال چهارم نظری بود كه حملات دشمن بعثی به كشور اسلامی ایران شدت بیشتری گرفت. ترك تحصیل کرد و عضو بسیج شد، با یك گروه 20 نفری عازم جبهه جنوب گردید و در عملیات رمضان شركت كرد.
پس از مدت كوتاهی در سال 1361 عازم جبهه غرب شد و در عملیات مسلم بن عقیل شركت نمود.
حسن مراد به نماز اول وقت و جماعت اهمیت بسیار می داد و سعی می كرد همیشه در نماز جمعه شركت داشته باشد. سال 1362 به عنوان عضو رسمی وارد سپاه پاسداران شد. و پس از سپری کردن دوره های آموزشی، در یك عملیات در
منطقه كردستان شركت كرد.
پس از اتمام ماموریت در معاونت پرسنلی با مسئولیت ارزیابی منطقه مشغول خدمت شد. در اوقات فراغت و مرخصی هایش به خانواده شهدا سركشی می كرد و از آن ها دلجویی می نمود. همزمان در پایگاه مقاومت مسجد نیز فعالیت می كرد.
به گفته گوهرتاج كیانی، مادرش، همیشه میگفت: مادر، ما تا جان در بدن داریم و تا خون در رگ داریم می جنگیم و از جنگ و جهاد در راه امام خسته نمی شویم. توصیه می كرد كه صبر داشته باشم و توكلّم همیشه به خدا باشد.
در عملیات والفجر 8 به عنوان مسئول پرسنلی سپاه نهاوند شركت نمود. هر وقت از جبهه برمی گشت به مادرش میگفت: شیر تو چه شیری بود چرا من میان این همه تیر و تركش شهید نمی شوم؟
پس از مدت كوتاهی در عملیات كارخانه نمك عراق (فاو) با مسئولیت معاون گردان داوطلبانه به خط دشمن رفت و توانست پیروزی را به ارمغان آورد.
پس از اتمام ماموریت به منطقه غرب اعزام و به عنوان مسئول محور مشغول خدمت شد كه در این منطقه مجروح شیمیایی شد.
پس از بهبودی نسبی در سال 1365 با سپاهیان حضرت محمد(ص) به عنوان فرمانده گردان 159 قیس بن مسهر عازم جبهه های جنوب شد.
بزرگ ترین آرزویش شهادت و رسیدن به لقاء الله بود. سرانجام در 21 دیماه 1365 در عملیات كربلای 5 در منطقه عملیاتی شلمچه بر اثر اصابت تركش به ناحیه پا و سر به شهادت رسید.
در بخشی از وصیت نامه او چنین آمده است:
امت مسلمان، همه بیاییم برای رضای خدا وحدت را حفظ كنیم . از امام اطاعت كنیم تا ان شاء الله جنگ را به فتح نهایی برسانیم.
مطمئن باشید اگر تاكنون دنیای اسلام از ولایت فقیه پیروی می كردند و وحدت و انسجام داشتند، فلسطین در دست دشمنان نبود و افغانستان، عراق، صحرای باختری، عربستان و غیره زیر سلطه شرق و غرب نبودند و كشور خود ما نیز صدها سال شاهان گذشته آن را از لحاظ فرهنگی، اقتصادی نظامی و اجتماعی خراب نمی كردند، پس بدانید كه با پیروی از ولایت فقیه كه به دیگر عبادات ما نیز معنی می دهد و با حفظ وحدت و استقامت است كه پیروز می شویم و لاغیر.
پیكر پاكش پس از تشییع در گلزار شهدای روستای كیان نهاوند به خاك سپرده شد.