زندگی نامه شهید در سالروز شهادت؛
بعد از مدت کوتاهی عشق و علاقه ی شهید به جبهه و جنگ و لیاقتی که در او بود ، به عنوان معاون پرسنلی لشکر 41 ثارالله به خدمت خود در جبهه ای جنگ ادامه می دهد و سپس با اصرار زیادِ فرماندهانش به معاونت ستاد لشکر پیروز 41 ثارالله منصوب می گردد .
نوید شاهد کرمان، شهید «ذبیح الله دریجانی» سردار بزرگ و دلاور اسلام در سال 1340 در خانواده ای مذهبی در روستای دریجان دیده به جهان گشود . پدرش گوئی می دانست او کُشته ی راه خدا می گردد . لذا نام او را ذبیح الله (کشته ی خدا) نام نهاد.
خستگی ناپذیر مانند شهید «ذبیح الله دریجانی»

شهید بزرگوار دوران طفولیت را در آغوش گرم والدینش سپری نمود و پس از آن دوران ابتدایی را در همان روستای زادگاهش به پایان رساند . اضافه بر استعداد خدادادی وی که همیشه در بین هم کلاس هایش ممتاز و نمونه بود . جوّ کاملاً مذهبی خانواده او را چنان بارآورده بود که ذوق سرشار و بی حد ّ شهید به مسائل مذهبی و اخلاقی از تمام هم سن و سال هایش شاخص کرده بود .
ذبیح الله پس از طی دوران ابتدایی جهت ادامه ی تحصیل وارد شهرستان بم می شود . دوران راهنمایی و متوسطه را با موفقیت کامل به پایان رسانید و هم زمان با پیروزی انقلاب اسلامی موفق به اخذ دیپلم از هنرستان صنعتی بم گردید .

شهید در محیط مدرسه و تحصیل همگام با اوج گرفتن تظاهرات و راهپیمایی های ملت مسلمان ایران برعلیه رژیم طاغوت و ستم شاهی نقش حساسی را در ارشاد و آگاهی مردم بالخصوص محیط تحصیلش داشت که بارها از سوی ساواک مورد تهدید قرار گرفت و هرگز این تهدیدات او را از راهش و هدفش باز نتوانست بدارد و شهید هم چنان در تمام راهپیمایی ها همگام با ملت مسلمان ایران پیشتاز و راهنما بود .

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شکل گرفتنِ سپاه ، وارد سپاه می شود و با برادر شهیدش جعفر دریجانی در یک سنگر مشغول خدمت می گردند . این سردار تشنه ی خدمت به اسلام بود و شعارش حراست و حفاظت از خط ولایت و دستاوردهای انقلاب بود . این دو شهید بزرگوار نه تنها به منزله ی عضوی برای سپاه بودند ، بلکه پایگاهی برای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بم بودند . 

اخلاق ، رفتار و اعمال این دو برادر برای تمامی برادران و پاسدار الگو و راهنما بود . شهید ذبیح الله در سپاه معمولاً سخت ترین و مشکل ترین مأموریت ها را انتخاب می نمود و جلودار بود . از طرف سپاه قبل از شروع جنگ تحمیلی به اغلب نقاط کشور اعزام و انجام وظیفه نمود . که ملت محروم خطه ی سیستان و بلوچستان و حتی سرزمین تفدیده ی آن منطقه گواه زحمات و تلاش های شبانه روزی این شهید می باشد . بعد از اتمام مأموریتش از سیستان و بلوچستان در سال 1361 با دخترعمویش که یکی از طلبه های حوزه ی علمیه فاطمیه بم بود ازدواج نمود .
با آن همه مشکلات خانوادگی که شهید داشت نه تنها ازدواج مانع از فعالیت هایش نشد ، بلکه این زوج جوان با الگو گرفتن از زندگی مولای متقیان علی ابن ابیطالب (ع) و همسرش حضرت فاطمه ی زهرا (س) با علاقه و عشق فراوان و با شور و هیجانی بی حد رسالت خود را انجام می دادند ، هریک در وظیفه ی خود .

شهید بزرگوار بعد از شروع جنگ تحمیلی مدتی در ستاد منطقه ی 6 در واحد عقیدتی با زحمات شبانه روزی و آموزشی عقیدتی برادران مجدداً به سپاه بم برمی گردد و به عنوان نیروی فعال و خستگی ناپذیر فعالیت خود را به اوج می رساند .

بعد از مدت کوتاهی عشق و علاقه ی شهید به جبهه و جنگ و لیاقتی که در او بود ، به عنوان معاون پرسنلی لشکر 41 ثارالله به خدمت خود در جبهه ای جنگ ادامه می دهد . بعد از ماه ها جنگ و نبرد و شرکت در عملیات های متعدد با اصرار زیادِ فرمانده هانش به معاونت ستاد لشکر پیروز 41 ثارالله منصوب می گردد .

رشادت و جانبازی این سردار و فرمانده ی دلیر را تک تک برادران بسیجی بیاد دارند . هم چنین علاقه ی فراوان شهید به بسیجی ها ، شهید در عملیـات پیروزمنـد والفجـر 8 شدیـداً در اثـر مـواد شیمیـایی مجـروح می گردد و جراحات عمیقی برمی دارد و یادتان نخواهد رفت آن همه دردی را که شب ها تا به صبح تحمل می نمود و خیلی خوشحال هم بود . هنوز صحت کامل نیافته بود ، با اصرار فراوان به محل کارش یعنی جبهه برگشت و گویی محیط خارج از جبهه برای او قفس و زندان بود .

اکسیر وحی چنان او را در مقابل عظمت پروردگار نرم و روان کرده بود که هنگامی که به رکوع روان می شد ، چون حریر نرم و لطیف بود و چون به سجود می نشست از گرمی کلام پیامبر (ص) و ائمه ی معصومین (ع) گرم می شد که حرارت عبادتش دیگران را هم گرم می نمود . امّا ذبیح الله چون حریر نرم و چون گل لطیف روی دیگری داشت و آن هم از معدن جوشان و تحرک بخش و مکتب فضیلت ساز قرآن است که هنگام روبه رویی با دشمنان خدا و اسلام هم چون سرب مذاب دشمن را می سوزانید و هم چون آتشفشان فوران شده خروشان بود.

از قول دوستانش در عملیات کربلای 4 مجروح می گردد ، امّا هرگز حاضر به ترک جبهه و تنها گذاشتن بسیجی ها نمی شود و در عملیات پیروز کربلای 5 نیز مجروح می گردد ، که باز هم حاضر بـه عقـب آمـدن از صحنه ی نبرد نمی گردد . همدوش با رزمندگان می جنگد و عملیات را هدایت می نماید.

سرانجام ذبیح الله در  30 دی ماه 1365 با آگاهی کامل و چشمی باز از زندگی ، نبرد و هجرت به آرزوی دیرینه اش که همان شهادت در راه خدا بود نائل می آید.
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده